سرچشمـــه فضیـلـــت ها ؛ امـــام مهــدی علیــه السلام | ||
|
*
لینک دوستان
بسم الله الرحمن الرحیم
آیاتی در وصف آن مخاطب آشنـــا
تمام قــرآن بر قـلـب پاک و مصــفــــای پیــامبــر(ص) نـازل شــده است. هشت سـوره از سـوره های قـرآن با کلمه یا ایها النبی ، یا ایهاالذین آمنوآ ، یا ایها الناس ، آغاز گـردیده که به سـوره های مخاطبات مشهــورند ، همچنین 24 سوره دیگــر نیز مانند: طه - یس - مدثر- مزمل ... خطـــاب به آن حـضـرت می باشـــد.
علاوه بر سوره های مخاطبات ، آیات متعـددی در سوره های دیگر نیز خطاب به آن جناب و یا در شأن و منقبت آن حضرت و یا امت ایشان نازل شده است که شرح همه آن ها در کرامت و شرافت و منقبت و برتری آن پیامبـر عظیم الشأن می باشد ،
و ما در این یادداشت قصد داریم به تعدادی از این آیات شریفه بپردازیم .
آیه 35 سـوره نــــــــــور : ( معروف به آیه نور ) بسم الله الرحمن الرحیم اَللهُ نـُـورُالسَّمواتِ وَالاَرضِ ... نُـــورٌ عَـلـی نُـــــورٍ ... بنده تا در این مقام ها باشد، بسته ی روش خویش است، اکنون باز کشش حق آغاز کـنـد، جذبه ی خـــــــدائی درپیوندد، نـــورهــــا دست در هم دهـنـد : نور عظمت وجلال ، نور لطف و جمال ، نور هیبت ، نور غـیـرت ، نور قـربت ، کار به جائی رسد که عـبـودیت در نور ربوبیت ناپدید شود ، و این انوارِ قربِ پروردگار در همه ی عالم جـز محـمـــد مصطفی(ص) را نیست که او کُلِّ کمال است و جمله ی جمال و قبلـه ی افضال
مصطفی(ص) در باره ی این نـــور فـرموده : عالمیان مشتی خاک بودند در تاریکیِ خود بمانده، و در نهاد تیرگی سرگردان مانده، و در پرده ی آفـریدگی نا آگاه مانده! همی از آسمان ازلیت ، باران انوار سرمـدیت باریدن گرفت! خاک خوشبو گشت و سنگ گوهـر، و رنگ آسمان و زمین دیگــرگشت! لطیفه ای پیوند آن نهاد گشت، و خـداونــد از نــور خود پرتوئی برآن پاشید. پرسیدند آن نور را چه نشانی هاست؟ فرمود: چون سینه به نــور الاهی گشاده شود؛ همّت عـالــی گردد، غمگین آسوده شود، دشمن دوست گردد، پراکندگی به گردآوری بدل شود، بساط بقا بگسترد، فرش غـنـا درنوردد، زاویه ی اندوه را دربندد، باغ وصال را دربگـشــاید، و مؤمن با خــــدا همراز گردد.
... مَثَلُ نـُورِهِ کَمِشکــوةٍ ...
این آیت اشاره به مصطفی(ص) است که خـلـقـتــش نـــور بود و خلعتش نـور و نسبش نـور، ولادتش نور، مشــاهـــدتـش نور، معامـلـتــش نور، معجـزتش نــور، و او خود در ذات خود نُــورٌ عَـلـی نُـــور بود
محـمــد(ص)؛ مهتری که در روی او نور رحمت، در چشم او نور عـبـرت، در زبان او نور حکمت، در میان شانه ی او نور نبوت، درکف او نور سخاوت، در قدم او نورخدمت، درموی او نور جمال، درخوی او نور تواضع، در سینه ی او نور رضا، در سَــر او نور صفـــا ، در سِرّّ او نور وفا، در ذات او نــور طاعت، در طاعـت او نور توحید، در توحید او نـور تحقیق، در تحقیق او نـور توفیق، در سکــوت او نـور تعـظـیـم، و در تعظیم او نـور تســلـیـم است!. کـــوتاه سخن که یــــــار آمد بــا گیسوى مُشکبـــــــار آمد بگشــــود در و نقــاب برداشت بــــى پرده نگر ، نگــــار آمد او بــــــود و کسى نبــود با او یـــکتــــای و غـریـــب وار آمد بنشـسـت و ببسـت در ز اغیـــــار گـــــویى پى یـــــار غـــار آمد مــــن محـــو جمــال بى مثـالش او جلـــــوه گر از کنــــار آمد بــــــــرداشت حجــــاب از میانه تا بـــر ســر میگســــــــار آمد دنبالـــــــــه صبح لیلــة القــدر خـُــــور با رُخ آشکــــار آمــــــد بگذار چـراغ ، صبــح گردید خـــورشید جهــان مـــــدار آمد بگذار قلــــم ، بپیــــچ دفتـر کـــوتاه سخن که یـــــار آمد ( دیوان امام خمینی [ره] ص 95 ) [ چهارشنبه 96/9/15 ] [ 10:8 صبح ] [ سـرچشمــه ]
[ نظرات () ]
|
|
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |